جدول جو
جدول جو

معنی حب البان - جستجوی لغت در جدول جو

حب البان(حَبْ بُلْ)
پستۀ غالیه. (بحر الجواهر) (ریاض الأدویه). تخم غالیه. فستق الهاویه. جوزبوا. جوزبویا. جوزالطیب. چارگون. جارگون. شوع. صاحب اختیارات گوید: دانه ایست به شکل فستق اما پوست وی تنک بود و سهل شکن باشد و آنرا فستق الهاویه خوانند و در طعم وی تلخی بود با قبض و بهترین وی بزرگ و خوشبوی بود و طبیعت وی گرم است در سیم و گویند تر است در اول، سودا و بلغم رانافع و مقدار مستعمل روزی تا دو درم بود جلاء بدهد وثآلیل و کلف و دانه هائی که در روی پیدا میشود و جرب و حکه را نافع بود و سدّۀ جگر و سپرز بگشاید و صلابت آن نرم کند چون با آرد کرسنه ضماد کنند، و اسحاق گوید مضر است به جگر و مصلح وی رازیانه است و دیسقوریدوس گوید بدل وی به وزن وی قشورالسلیخه بود و گویند بدل آن به وزن آن فوه و نیم وزن آن قشورالسلیخه و ده یک آن بسباسه بود و آن را به شیرازی تخم غالیه خوانند. و صاحب تحفه گوید: دانه ایست کوچکتر از پسته و مدوّر و در غلافی مثل غلاف لوبیا و با اندک تلخی و پوست اوسفید و رقیق و درخت او بزرگتر از درخت گز و برگش شبیه برگ بید و بسیار سبز و گلش مثل ریحان و آژده. در دوم گرم و خشک و مفتح سدّۀ جگر و سپرز و مسهل بلغم خام و عصارۀ او مقیی ٔ و آشامیدن جرم او با آب و سرکه جهت سپرز مجرّب و فتیلۀ او جهت رعاف و سنون آن جهت استحکام لثه و ضماد او جهت اورام صلبه و تشنج و مفاصل و ضعف و صلابت جگر و سپرز و مواد سوداوی و بلغمی و کلف و جرب و حکه و با بول جهت ثآلیل نافع و مقیی ٔ و مضر جگر و معده و مصلحش رازیانه و قدر شربتش تا دودرم و بدلش یک وزن و نیم او سلیخه و عشر او بسباسه و روغن او جالی و محلل و جهت درد گوش و دوی و طنین ورفع ثآلیل و شقاق مزمن و نرم کردن عصب و درد دندان و اوجاع بارده و فالج و امثال آن و تحلیل ورم جگر و سپرز و بواسیر و با مصطکی جهت قی بلغمی و ضماد او باعنبر جهت نزلات بارده و سردی دماغ و جرب و حکّه و تقشر جلد و قلع آثار قروح و آشامیدن یک مثقال او با آب و عسل مهیج قیی ٔ و مسهل و با آب سرکه جهت تنقیۀ جگر و سپرز و پنج درهم او مسهل رطوبات رقیقه و مضر معده و مصلحش انیسون و چون داخل طیوب کنند متکرج نمیشود. و در مخزن الأدویه آمده است: به پارسی پستۀ غالیه گویند. گرم است در دوم و تر است در اول، کلف و خیلان را ببرد و جرب و خارش اعضاء را نفع دهد و صلابت سپرز را سودمند آید و شربتی از او دو درم تا سه درم است
لغت نامه دهخدا
حب البان
بانگ از داروها گوزبویا جوزبویاغ
تصویری از حب البان
تصویر حب البان
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(حَبْ بُصْ صِبْ)
بلسکی ̍. مصفی الرعاه. ودود. فوّۀ برّانیه. افارینی. رجوع به بلسکی شود
لغت نامه دهخدا
(حَبْ بُلْ بَ)
تگرگ. دانۀ تگرگ و یخچه
لغت نامه دهخدا
(حَ سُلْ بَ)
عقل بطن. حبس بطن. بستن شکم. ببستن شکم. بندآوردن شکم.
لغت نامه دهخدا
(حَبْ بُلْ بَ نَ)
وندانه. رجوع به حبهالخضراء و حب البطم شود
لغت نامه دهخدا
(حَبْ بُلْ بَ لَ)
منشم. (مفاتیح العلوم خوارزمی). تخم بلسان. ملطف و مقوی کبد و مجلی اوساخ قروح است. صاحب اختیارات گوید: تخم بلسان مصری بود و آن در غیر مصر هیچ جای دیگر نمیروید و صاحب منهاج سهو کرده است که گفته آن هوفاریقون است. صفت هوفاریقون در هاء گفته شود، طبیعت حب بلسان گرم و خشک بود در دویم، نافع بود جهت بلغم و سودا و ورم گرم که در شش بود و سرفه و عرق النسا و صرع و سدّه و عسرالبول و گزیدگی جانوران را نافع بود چون بیاشامند و اگر بجوشانند و زن در آب آن نشیند رحم را بگشاید و جالینوس گوید: دردسر کهن و نو را سود دهد و درد معده را نافع بود و موی بر داءالثعلب و داءالحیه برویاند و بیخ موی را قوت دهد و دیسقوریدوس گوید: قوت معده بدهد و اشتهاء طعام زیاده کند و هر بلغمی که در معده بود زایل کند و درد پهلو و ضیق النفس را نافع بود و مقدار مستعمل از وی دو درم بود. و گویند مضر بود بمثانه و مصلح وی کتیرا بود و بدل آن عود بلسان بود به وزن آن و گویند یک وزن و نیم وزن آن پوست سلیخه و ده یک آن بسباسه بود. و صاحب تحفه گوید: حب بلسان تخم درخت بلسان است بقدر فلفلی و بزرگتر از آن مایل به طول و مغزش سفید و رنگ او اشقر و در وزن ثقیل و طعمش تلخ. و تخم بشام بیمزه و بیمغز و مدور است، و بالفعل چون حب بلسان و درخت او مفقود است تخم بشام را بدل آن میکنند و فی الواقع بدل او نمی شود. حب بلسان در آخر دوم گرم و خشک و مدر بول و حیض و مقوی معده و با قوه تریاقیه و مجفف رطوبت معده و امعاء و رافع مغص و امراض بلغمی و سوداوی و ضیق النفس و درد معده و جهت تحلیل نفخ و سرفه و ورم ریه و عرق النسا و صرع و سدّۀ جگر و استسقا و گزیدن هوام نافع و مضر مثانه و مصلحش کتیراو قدر شربتش تا دو درهم و بدلش یک وزن و نیم او عودبلسان و اگر نباشد به وزنش سلیخه و عشر او بسباسه است و در تریاقات هم وزن او زراوند طویل یا حب الغار
لغت نامه دهخدا
(حَبْ بُلْ بَ قَ)
رسنه. کلول. گاودانه. ملک. ارونس. اروبس
لغت نامه دهخدا
(حَبْ بُلْ بُ)
حبّهالخضراء. بن. ون. شاه بن. شادبن. خنجک. بوکلک. چتلانقوش. سقر. کلخنگ. ضرو. وندانه. حب ّالبنه
لغت نامه دهخدا
(حَبْ بِ بَ لَ)
حب بلسان را به پارسی تخم بلسان گویند. گرم و خشک است در دوم. سرفه و عرق النسا را نفع دهد و صرع و سدد را دفع کند و گزیدگی جانوران را سودمند آید و شربتی از او دو درم است و مضر است به مثانه و مصلحش کتیراست
لغت نامه دهخدا
(حُبْ بُلْ وَ طَ)
وطن پرستی. میهن دوستی:
در سفر گر روم بینی یا ختن
از دل تو کی رود حب الوطن.
مولوی.
حب الوطن من الایمان. (حدیث)
لغت نامه دهخدا
(حَبْ بُلْ مُ)
حب قر. حبقر. تگرگ، یخچه. سکاچه. حب الغمام. برد. حب المزنه. عبقر. عب. شخکاسه
لغت نامه دهخدا
(حَبْ بُلْ قَ)
عنب الثعلب. (داود ضریر انطاکی) (اختیارات بدیعی). تاجریزی. حب ّالفنا
لغت نامه دهخدا
(حَبْ بُلْ قُ)
خیشفوج. ککچه. پنبه دانه. (مهذب الاسماء). گرم و تر است در اول ضیق النفس و سرفه را نفع دهد و طبع را نرم دارد شربتی از او هفت درم است. و صاحب اختیارات گوید: خیشفوج است بپارسی پنبه دانه گویند. بهترین وی بزرگ و مغزدار بود و طبیعت او گرم و تر است در دویم و گویند سرد است نافع بود جهت ربو و سینه را نیکو بود و سرفه را نافع بود و طبع را نرم دارد مقدار مستعمل وی هفت درم باشد و گویند مضر بود بگرده و مصلح آن خمیر بنفشه (؟) بود و بدل آن تخم کنگر بود
لغت نامه دهخدا
(حَبْ بُلْ ؟)
تاجریزی. عنب الثعلب
لغت نامه دهخدا
(حَبْ بُلْ)
عرمض. حب رند. حب الدهمست. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). مانند فندقی کوچک بود و پوست وی بغایت سیاه و تنگ بود و مغز آن به دو نیمه بود بغایت سخت و لون آن به زردی مایل بود و اندکی عطریت در وی بود و طبیعی وی گرم و خشک است در سیم. دو مثقال آن چون با می پخته بیاشامند و بقراط گوید یک مثقال، نافع بود جهت دشخواری زادن و چکیدن بول و حیض براند و گزیدگی جمیع جانوران را نافع بود. فولس گوید: تریاق جمیع زهرها بود و از خواص وی آنست که چون نقیع وی در خانه بیفشانند مگس بگریزد و سودمند بود جهت سپرز که از رطوبت بود چون با راسن بیاشامند و دردسر را که از سبب بلغم وریاح غلیظ بود نافع بود و مصلح آن زرشک تازه بود و بدل وی حب محلب بود با مغز بادام تلخ. (اختیارات بدیعی). گرم و خشک است در سیوم. چون دو مثقال از او میل کنند خداوند خدر و فالج را نفع دهد و مغص را که از ریاح غلیظه بود دفع کند و بدلش مغز بادام تلخ است
لغت نامه دهخدا
هوش آور همبسته ای از چند داروی گیاهی برای رهایی از هوشربا (مواد مخدر) حبی که در طب قدیم جهت ترک افیون ساخته میشده است و ترکیبش از مخلوط تا توره سیاه و زنجبیل وریوند چینی بود که روزی دو یا سه حب تجویز میشده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حب البرد
تصویر حب البرد
سرمادانه تگرگ تگرگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حب البقر
تصویر حب البقر
گاو دانه (کرسنه) از گیاهان کرسنه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حب الفنا
تصویر حب الفنا
سگ انگور روباه تربک از گیاهان میوه تاجریزی را گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حب الهان
تصویر حب الهان
حب الهال، حب البلوغ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حب الهال
تصویر حب الهال
از پارسس دانه هل دانه های هل را گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حب الوطن
تصویر حب الوطن
وطن پرستی، میهن پرستی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حب المزن
تصویر حب المزن
یخچه تگرگ تگرگ
فرهنگ لغت هوشیار
حبی است که از ترکیب اشق و سکبینه و گاوشیر و مقل و تخم سداب و حنضل و پوست هلیله زرد و انزروت ساخته میشده و در طب قدیم در تدوای فالج و درد مفاصل و ناراحتی های اعصاب بکار میرفته حب منتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حب القطن
تصویر حب القطن
ککچه پنبه دانه از گیاهان پنبه دانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حب الغار
تصویر حب الغار
میوه غار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حب البلسان
تصویر حب البلسان
گوج بن از گیاهان دانه گیاه بلسان، تخم قلقل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حب الصبیان
تصویر حب الصبیان
بلسکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حب الرمان
تصویر حب الرمان
دانه انار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حب الراسن
تصویر حب الراسن
از پارسی راسن دانه زنجبیل شامی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حب الراس
تصویر حب الراس
مو ریزک از گیاهان مویزک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حب البنه
تصویر حب البنه
ازریشه پارسی بنه چاتلانقوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حب البطم
تصویر حب البطم
بنه (چاتلانقوش) از گیاهان بنگل چاتلانقوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حب الوطن
تصویر حب الوطن
میهن دوستی، وطن پرستی
فرهنگ فارسی معین